معنی پارچه ضخیم و پرزدار

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

پرزدار

پرزدار. [پ ُ] (نف مرکب) مُزَغَّب. پرزه دار.


ضخیم

ضخیم. [ض َ] (ع ص) ضَخم. ضخمه. تناور. ستبر. بزرگ جثه. هنگفت. ج، ضِخام.

فرهنگ عمید

پرزدار

پارچه یا چیز دیگر که پرز داشته باشد، پرزگن،

فارسی به عربی

پرزدار

ضبابی، منفوش

معادل ابجد

پارچه ضخیم و پرزدار

2081

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری